کد مطلب:254026 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

ورود به سامرا
امام با استقبال پرشكوه مردم، وارد سامرّا و در خانه خزیمه بن حازم سكونت داده شد. یحیی فرزند هرثمه می گوید: هنگام ورود به این شهر نخست نزد وصیف ترك رفتم. این مرد از سران تراز اول حكومت عباسی بود و در عزل و نصب حكّام نقش داشت و مأموریت پسر هرثمه به دستور وی انجام گرفت؛ چنان كه خود می گوید: من از یاران و نیروهای تحت امر او بودم. وصیف رو به من كرد و گفت: سوگند به خداوند، اگر یك مو از سر این مرد (امام هادی(ع)) كم شود، جز من كسی طرف حساب تو نخواهد بود. [1] .

متوكل در ادامه سیاست دشمنی به خاندان پیامبر، هنگام ورود امام به سامرا، خود به استقبال نیامد و فرمان داد حضرت را در كاروانسرای ویژه مستمندان و فقیران كه معروف به «خان الصّعالیك» بود، فرود آورند. این مكان آن قدر تحقیرآمیز و نامناسب بود كه صالح بن سعید می گوید: نزد آن حضرت رفتم و عرض كردم: فدایت شوم! از هر فرصتی برای خاموش كردن نور الهی استفاده می كنند؛ چنان كه شما را در این جای ناگوار فرود آورده اند. امام رو به او كرد و فرمود: تو اینجایی ای پسر سعید و معرفت تو به ما در همین حد است. سپس برای آرامش دل او و بالابردن درك وی از مقام امامت، حضرت با دست به سویی اشاره كرد و فرمود: نگاه كن صالح!

می گوید: ناگهان مشاهده كردم باغهای زیبا و آراسته، نهر های جاری، درختان سرسبز با بهترین رایحه ها، در آن سمت وجود دارد. با دیدن این مناظر شگفت زده شدم. امام رو به من كرد و فرمود: ای فرزند سعید! ما هر كجا باشیم، اینها به ما تعلق دارد. [2] .

یاران و دوستداران در همان روزهای اول برای ملاقات با امام به این كاروانسرا می شتافتند. سخنانی بین آنان و امام دهم رد و بدل می شد و آنگاه با دلی پر از خشم و دیده ای پر اشك باز می گشتند. فردای آن روز امام را به خانه ای در حوالی قصر متوكل، انتقال دادند. برخی گفته اند: امام شخصاً در این خانه اقامت داشت. [3] هنگام حركت كاروان امام مردم به استقبال او شتافتند. شارع ابواحمد از جمعیت موج می زد و ازدحام مردم و شور و احساسات آنان به قدری شدت داشت كه قوای نظامی و كارگزاران متوكل برای هرگونه سركوبی و جلوگیری از قیام به حالت آماده باش درآمدند. برخی منابع نوشته اند خلیفه به رئیس پلیس سامرّا توصیه كرد مراقب باشد تا مبادا اهالی شهر با مشاهده امام تشجیع گردند و شهر را دچار آشفتگی كنند. [4] .

امام هادی بیست سال و نه ماه در شهر سامرّا اقامت داشت. این شهر در130 كیلومتری شمال بغداد قرار دارد. این دیار در سال 221 هجری به دست یكی از فرماندهان ترك به نام اشناس بنا شد. یاقوت حموی می گوید: چون شهر تكمیل شد، گفتند: «سُرّ مَن رای»؛ یعنی هر كس آن را ببیند، شادمان گردد. كم كم این نام به سامرّا مختصر شد. قزوینی گفته است. این آبادی در زمان معتصم فرزند هارون الرشید احداث شد، فرزندش واثق آن را گسترش داد، واثق عباسی آن را به اوج شكوفایی رسانید و متوكل در توسعه و پیشرفت آن كوشید، اما درخشش سامرا بیش از 54 سال دوام نیافت و پس از فرمانروایی هشت خلیفه عباسی در آن، معتمد عباسی، جانشین منتصر، مقر خلافت خویش را به بغداد انتقال داد. هم اكنون ارزش و موقعیت این شهر به دلیل مشهد امام دهم و یازدهم است. [5] .

امام هادی درباره این شهر فرمودند: اگر چه به اكراه مرا به این شهر آوردند، ولی اگر بخواهند مرا از آن بیرون كنند با اكراه می روم؛ زیرا هوای خوش، آب گوارا و بیماری اندك دارد. سپس افزودند: سامرا ویران می گردد و نشان اصلاح ویرانی اش این است كه پس از من ساخت و ساز مزارم اصلاح می شود. [6] .


[1] اثباة الوصيه، ص228؛ الارشاد، ج2، ص309.

[2] اعلام الوري، طبرسي، ص334؛ منتهي الامال، ج2، ص672 ـ 673.

[3] تاريخ بغداد، ج12، ص57.

[4] امام هادي و نهضت علويان، ص 165 ـ 166 و 188؛ ترجمة المناقب، ج3، ص243. و نيز ر.ك: سيرة الامام الهادي، شاكر البدري.

[5] معجم البلدان، ياقوت حموي، ج3، ص173 ـ 175؛ آثار البلاد و اخبار العباد، زكريا بن محمد بن محمود قزويني، به تصحيح و تكميل ميرهاشم محدث، ص255 ـ 256؛ نزهة القلوب، حمدالله مستوفي، ص33 ـ 34.

[6] فرهنگ جامع سخنان امام هادي، ص180 ـ 181؛ منتهي الامال، ج2، ص653.